شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو کعبــۀ خلــق بود خــانــۀ در بـستــۀ تو شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی که جهان ســوخته از گــریۀ آهستـۀ تو گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش می دمد لالــۀ تــوحـیــد زگــلدستــۀ تو کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد ای فدای نگــه چشم ز خــون بستــۀ تو گــل لبخـنـد تو نگــذاشت بدانند که بود یک جهان غصه درون دل وارستـۀ تو خلق، یک لحـظه زدرد دلت آگــاه نشد بی صدا بود زبس گــریــۀ پیــوستۀ تو چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان دست بشکستــه به پیشــانی بشکستۀ تو پیش از آن روز که آب و گل ما خلق شود اشک ما ریخته بر روی به خون شستۀ تو "میثم" سوخته دل را زکــرم وامگــذار کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو |